«خاتمی» 70ساله شد و 70سالگی او بهانهای شده است برای نوشتن. درباره مرد «مهر»، مردی که برای سالهای سال در دل مردم نشسته است، فراوان نوشتهاند، به مهر و به نقد و به قهر. اما هنوز جای گفتن بسیار است. اگر بخواهم از «خاتمی» با دو واژه بنویسم، دو واژه که گفتار و رفتارش را بتواند در خود خلاصه کند، مینویسم «لبخند» و «گفتوگو». لبخند نشانه نخست برای گشودگی در ارتباط است. گفتوگو نیز برای رفع انسداد از ذهن و زبان و گوش، شیوه نخست راهگشایی است. من «خاتمی» را از نخستین روزی که دیدهام از این دو ویژگی هیچگاه دور ندیدهام و آثار این دو را بر دور و نزدیک پیرامونش به خوبی تجربه کردهام. 33سال پیش وقتی که بهعنوان نماینده امام(ره) در موسسه کیهان منصوب شد و در غیابش کار را حجتالاسلاموالمسلمین دعایی به نیابت از وی آغاز کرد، به این صفت از سوی فرزند مرحوم امامراحل(ره) متصف شد که: «او نزدیکترین کس به لحاظ خلق و خو به آیتالله طالقانی است.» به راستی چنین بود چون آن بزرگ نیز مرد مهر و آشتی بود در میانه هر خشم و قهر. هرکس طالقانی را دیده و با او زیسته بود این تجربه را دارد که طالقانی یعنی در چشمه پایانناپذیر «عشق ورزیدن» و «دیده به بد نیالودن.» هرکس به طالقانی میرسید و با او میزیست فرصتی برای گشودگی ذهن و زبان مییافت و شکوفا میشد و بالندگی میگرفت. «خاتمی» به درستی این تجربه را در روزنامه تکرار کرد و در کنار خویش هم نسل نو و هم نسل قدیم روزنامهنگار را به هم رساند و دلهای رمیده را به یکدیگر نزدیک کرد. سالی بعد که در دولت مهندس موسوی به وزارت ارشاد رفت در پاسخ منتقدان خود در مجلس، به جای آنکه برای رایی بیشتر دامان خود از نقدهای وارد به نویسندگان روزنامه پاک کند، این سخن «ولتر» را تکرار کرد که: «من با آنگونه سخنانی که شما نقل میکنید مخالفم اما حاضرم جانم را برای دفاع از آزادی قایلان آن بدهم.»
در دوران طولانی مسوولیتش در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نیکویی و نیکنامی از حقوق و آزادیهای اهالی هنر و فرهنگ دفاع کرد و در این مسیر، راه وزارت را ناتمام گذاشت. تودیع باشکوهش از وزارت را میتوان با میزان حضور و گرمی بدرقه اندیشمندان و هنرمندان و دانشمندان کشور اندازه گرفت که این تجلیل و تقدیر را به گفته مرحوم دکتر «سیدجعفر شهیدی»: «نمیتوان بیهوده سخن به این درازی دانست.»
روزی که «خاتمی» دوباره با رای بینظیر مردم در خرداد76 به قدرت بازگشت، گفتند و نوشتند که: «مردی با لبخند آمد.» و از همان آغاز سخن از گفتوگو زد، گفتوگوی هرکس و هر گروه و هر جامعه و هر فرهنگ و هر تمدن با هرکس و هر گروه و هر جامعه و هر فرهنگ و هر تمدن دیگر، گشودن بابی که در آن حکومت و قدرت موظف به شنیدن و پاسخگفتن و نقدشدن بود، نه طفرهرفتن و پنهانکردن و فرماندادن.
در آن سالها اگرچه به گفته خود او هر 9 روزش یک بحران ساخته شد، اما «خاتمی» دست از لبخند و گفتوگو برنداشت، به عهدش در این راه وفا کرد و جفا دید و ملامت کشید و خوش بود به اینکه باید ارزش و فرهنگ گفتوگو در این آب و خاک ریشه دواند و رشد کند و بارور شود. او هشتسال در محوریت و موضوعیت گفتوگوییشدن اندیشه و فرهنگ و سیاست پای فشرد و بیشترین خشنودیاش این بود که جوانان این مرز و بوم میآموزند که حتی با نقد رییسجمهور خویش، آزادی و مردمسالاری را تمرین و تجربه کنند. مخالفان را حتی بیش از دوستان محترم میداشت تا راه بر «آموزش مخالفتورزیدن و اخلاقیشدن مخالفت» گشوده شود.
جامعه ما از آن سالها و در آن سالها آموزههای بسیار دارد. ماههای انتخابات 92 و ایام پس از آن نشان داد که هرکس که به جبر «از دیده رود»، به اختیار «از دل برمیآید.» و نسلی که با «خاتمی» در آن سالها نبودهاند و نزیستهاند هم، او را چون آنان که با او بودهاند و زیستهاند دوست میدارند. «خاتمی» تنها یک نام در گذشته نیست، او فقط نوستالژی نیست، بخشی از زندگی و سرمایه امروز جامعه ماست. این یعنی تولد دوباره و 70سالگی فقط یک بهانه است برای فهمیدن مجدد ارزش و فرهنگ لبخند و گفتوگو.
لبخندی برای گفتوگو؛ گفتوگویی برای لبخند
۲۱ مهر ۱۳۹۲