زندانیان سیاسی در ایران از دو جهت تحت فشار هستند؛ اتهاماتی که به آنان زده شده اساسا بر اساس بیعدالتی صورت گرفته است و این خود عامل فشار روانی بر آنان است و دیگر اینکه شرایط زندانهای جمهوری اسلامی شرایط بسیار نامطلوبی است که برای یک دانشجو، یا فعال سیاسی، یا روزنامهنگار یا استاد دانشگاه، تطبیق با چنان شرایطی دشوار است.
بر این اساس بیجهت نیست اگر در زندانهای جمهوری اسلامی با پدیده خودکشی زندانیان سیاسی مواجه باشیم. علیرغم اینکه خودکشی در شرایط زندان به ویژه اگر زندانی سیاسی باشی، اصلا آسان نیست.
بدیهی است نمونههایی از خودکشی زندانیان سیاسی که افکار عمومی از آنها آگاهی پیدا میکند آن دست خودکشیهایی هستند که رسانهای میشوند. میتوان حدس زد خودکشیهایی نیز صورت گرفته باشد که خبر آن به بیرون درز نکرده باشد.
در یکی از آخرین نمونهها، سعدا خدیرزاده در ۲۷ امرداد ۱۴۰۱ در زندان ارومیه تلاش کرد به زندگی خود و فرزند دو ماهه خود پایان دهد ولی موفق نشد.
منابع حقوق بشری گزارش دادهاند که او تلاش داشت با حلق آویز کردن خویش با روسری، خود را به قتل برساند و نیز به فرزند دو ماهه خود قرص بخوراند تا او نیز جان خود را از دست بدهد اما زندانیان زندان ارومیه با اقدامی به موقع مانع از خودکشی سعدا خدیرزاده و جانباختن فرزند او شدند.
سازمان حقوق بشری ههنگاو مشخصا به تهدید اخذ اعتراف اجباری از سعدا خدیرزاده اشاره کرد و نوشت: «سعدا خدیرزاده متعاقب اخذ اعتراف اجباری مقابل دوربین ماموران امنیتی به نوزادش قرص خورانیده و متعاقبا مبادرت به حلق آویز کردن خود کرده است».
سعدا خدیرزاده مدتی پیش از اقدام به خودکشی نیز فایلی صوتی از زندان به بیرون فرستاده بود و اتهامات خود را واهی خوانده بود و نیز تاکید کرد با وجود اینکه باردار بود، نیروهای اطلاعاتی به او «پیشنهادهای غیراخلاقی» داده بودند.
عوامل اداری دستگاه سرکوب در زندان ارومیه علیرغم گواهی پزشکی که شهادت میداد شرایط خانم خدیرزاده برای حبس نامطلوب است با آزادی او به قید وثیقه نیز مخالفت کردند.
سعدا خدیرزاده در چنین شرایط بسیار آزاردهندهای زایمان خود را انجام داد و تنها چند ساعت پس از زایمان، او را به زندان ارومیه بازگرداندند. شرایط زندان نیز چنان نامطلوب بود که مشخصا به علت گرمای زندان و نبود دستگاه تهویه هوا، او خود دچار خونریزی شد و نوزاد او نیز بیمار شد.
یکی دیگر از زندانیانی که تحت شرایط نامطلوب زندان و اتهامات ناروا به خود دست به خودکشی زد و البته ناموفق ماند، سیامک مقیمی بود که در ۶ اسفند ۱۳۹۸ دست به چنین اقدامی زد.
خبرگزاری حقوق بشری هرانا در آن زمان خبر داده بود که سیامک مقیمی با بریدن رگ دست و پاره کردن شکم خود دست به خودکشی زده و به بیمارستان منتقل شده است.
او در آن زمان ۲۵ ساله بود. از جوانانی که دستگاه سرکوب در پی خیزش ملی آبان ۹۸ او را بازداشت کرده بود. عوامل قضایی دستگاه سرکوب به او اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» زدند و او را به پنج سال زندان محکوم کردند.
این در حالی بود که سیامک مقیمی دچار مشکلات روانی بود. رادیو فردا گفتگویی با مادر سیامک مقیمی منتشر کرده بود که مادر در این گفتگو شهادت میداد که فرزند او پیش از بازداشت در یک آسایشگاه روانی بسر میبرد.
علیرغم اینکه حتی قوانین سرکوبگرانه جمهوری اسلامی نیز حبس زندانیانی که مشکل روانی دارند را روا نمیداند و اساسا آنان را فاقد مسئولیت کیفری میداند، باز سیامک مقیمی محبوس شد و حتی از سوی عوامل گرداننده زندان مورد آزار کلامی قرار گرفته بود.
این دو نمونه خودکشی ناموفق در زندانها در ایران از سوی زندانیان سیاسی میتواند محملی باشد برای طرح تصویری بزرگتر از وضعیت فاجعهبار زندانیان سیاسی در جهنم زندانهای جمهوری اسلامی.
نگاهی کوتاه به پدیده خودکشی زندانیان سیاسی
۳۱ مرداد ۱۴۰۱