ژیلا کرمزاده مکوندی
«تابستان در کوچام
زمستان در خواب
گمشده در پاییزم!
و بهار را هرگز ندیدهام
فصل عاشقی من کی میرسد…!»
شعر بالا از ژیلا کرمزاده مکوندی است. زنی شاعر که هنر خود را به آرمان دادخواهی گره زده است و علیرغم بیماری و مشکلات مالی از همراهی با دادخواهان و یاران خود در مسیر مبارزه با بیعدالتی فرو نمینشیند و کوتاه نمیآید.
ژیلا کرمزاده مکوندی پیشینهای دراز در فعالیت علیه جمهوری اسلامی و دادخواهی دارد. او مشخصا حدود ۲۰ سال است که در تیررس دستگاه سرکوب قرار دارد. نخستین بار او در بهمن ۱۳۸۸ بازداشت شد. اگرچه حدود یک ماه بعد به قید وثیقه آزاد شد ولی در فروردین ۱۳۹۰ «دادگاه» او تشکیل شد و به اتهاماتی همچون «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت» و« تبلیغ علیه نظام» محکوم شد و بر اساس این اتهامات چهار سال حبس تعزیری به او اعلام شد.
از جمله مصادیق این اتهامات امنیتی، «همراهی با مادران پارک لاله در برافروختن شمع و پیاده روی هفتگی در این پارک» بوده است! این خود به تنهایی میتواند نشان دهد الصاق اتهامات سنگین امنیتی به این فعالان دادخواه چه اندازه تهی از اعتبار است.
در شهریور ۱۳۹۰ «دادگاه» تجدیدنظر این حکم را از چهار سال حبس تعزیری به دو سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی تبدیل کرد و از دی ۱۳۹۰ این حکم علیه او به اجرا در آمد. در سال ۱۳۹۲ از زندان آزاد شد ولی دگرباره شش سال بعد در آبان ۹۸ همراه با برخی دیگر از بازداشتشدگان مربوط به «میتینگ پارک لاله» به بند دو الف زندان اوین منتقل شد که مربوط به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران است و حدود یک ماه بعد در ماه آذر ۱۳۹۸ به قید وثیقه آزاد شد.
تصویری از ژیلا کرمزاده مکوندی
در اردیبهشت ۱۳۹۹ دگرباره برای او «دادگاه» تشکیل شد ولی این بار این «دادگاه» بدون حضور او تشکیل شد و فردی به نام «قاضی مظلوم» بدون حضور متهم و شنیدن اظهارات او یا وکیل او، ژیلا مکوندی را به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» به پنج سال و بابت «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس محکوم کرد.
حتی وقتی در مهر ۱۳۹۹ و در پی درخواست واخواهی ژیلا مکوندی، «دادگاه» با حضور او تشکیل شد، باز شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب، حکم غیابی «دادگاه» پیشین را عینا تکرار کرد! در «دادگاه» تجدید نظر نیز «قاضی» مشهور و بدنام شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تهران، یعنی «سیداحمد زرگر» حکم شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب را تایید کرد. در دیماه ۱۴۰۰ بود که ژیلا مکوندی برای اجرای این حکم به زندان اوین رفت.
ژیلا کرمزاده مکوندی بنا به گفتهی خبرگزاریها فشار خون بالایی دارد که او را اذیت میکند و قطعا محیط زندان در تشدید این بیماری موثر است. جای پرسش به صورت بنیادین همیشه مطرح است که چرا یک زن شاعر، هنرمند و بیمار که جز فعالیت مسالمتآمیز از او سر نزده است، چرا بایستی در معرض اتهامات سراسر دروغ امنیتی قرار بگیرد و در حبس، روزهای عمر خود را هدر رفته ببیند؟
در انتها شعری دیگر از ژیلا مکوندی بخوانیم:
«یادداشت های تلمبار شده دلم
می چکند
روی سپیدی دامن ام
روی بام کبوتری نیست
قار قار کلاغ است
تا پس
تپه های سرد و خشک اوین
ساعت پنج صبح است
همه به زیر پتو خزیده اند
تا گرم شوند
با رویاهای شان
و مچاله
از دردهای آغازین روز
دست های کبود
صورت های ورم کرده
و دل پیچه های مداوم
دموکراسی پشت شوفاژ
سرک می کشد
ما در َبند
چقدر سردمان است
و چه از هم دوریم
ُمسکن
کیسه آب گرم
و آلپرازولام، آب نبات
چقدر دل تنگ ام
برای روزهای آن لاینی
که با تو
بی کلام گذشت
برای شعرهای ات
و برای گل کو گفتن ات
راستی
چرا کسی به ملاقات من نمی آید؟
می بینم اش
هر یک شنبه
لنگ لنگان
خود را به کابین می رساند
تا زندانی بی ملاقاتی نباشم
نه تقریبا فراموش شده ام
زندانی ام».
ژیلا کرمزاده مکوندی؛ زن دادخواهی که بهار را هنوز ندیده است.
۲۴ خرداد ۱۴۰۱