«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیشتری داشته باشد. درواقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
«نرگس محمدی» - زندانی سیاسی - درباره این نوع شکنجه کتابی به همین نام نوشته است و «نشر باران» در سوئد آن را منتشر کرده است. کتاب حاوی ۱۵ گفتگو با زندانیان درباره پدیده شکنجه سفید است. «اسد سیف» در گزارشی که درباره این کتاب در سایت «دویچهوله» نوشته است، نمونههایی از شکنجههای سفید را نام میبرد: «بیخوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دایم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سرپا نگاهداشتن، اعدام مصنوعی، لخت کردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشمبند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاه داشتن و قطع رابطه او با دیگران».
به گفته نویسنده این زندانیان در این جهت به کار گرفته میشوند که که «هویت شخص زندانی» تخریب شود و «زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد». درگیر کردن زندانی با خود و روان خود آن چیزی است و آن هدفی است که از پی این شکنجه روانی دنبال میشود.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است. «سعید مدنی» - پژوهشگر زندانی - که خود نیز سلول انفرادی را تجربه کرده است درباره اثرات ویرانگر سلول انفرادی به مسئلهای به نام «توهمهای انفرادی» اشاره میکند و میگوید: «دوستی اهل سنت و کرد داشتم که بازداشت شده بود و حدود یکسال انفرادی محض داشت و تحت شکنجه و فشار بود. از او پرسیدم در انفرادی سختترین وضعیت چه بود؟ میگفت اینکه با اجنه کنار بیایم. آنها میآمدند و اذیتم میکردند. کتکم میزدند و تا میرفتم بخوابم به سراغم میآمدند».
خود نرگس محمدی نیز درباره غیرقابل تحملبودن سلول انفرادی - به عنوان بارزترین مصداق شکنجه سفید - میگوید: «در مورد بچههای سُنّی که ۱۳ اسفند سال ۹۳ اعدام کردند، نامههای کتبی آنها وجود دارد و من خواندم. نوشته بودند که ما بیش از دو سال سلول را تحمل کردیم و به نقطهای رسیدیم که گفتیم هر چیزی جلوی ما بگذارید امضا میکنیم. حتی نمیخواهیم بدانیم که شما چه چیزی به میچسبانید. دیگر تحمل سلول نداریم».
آزار جنسی زندانیان زن بخش دیگری از تلاش بازجوها برای آزار زندانیان و درهمشکستن آنها است. به عنوان نمونه «هنگامه شهیدی» از بازجویی خود در سال ۸۸ در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات میگوید که یک بازجو که: «وانمود می کرد که عاشق من شده است... بدون اینکه بحثی برای بازجویی وجود داشته باشد مرا به [بند] ۲۴۱ فرا می خواند و هم سلولی من خانم... را در سلول بغلی بازجویی می کرد. چند بار روی سینه این خانم چند اسکناس ۵ هزارتومانی گذاشته بود. به او میگفت سینه هایت چه قیمتی دارد؟»
به همه ابعاد شکنجه سفید نمیتوان در اینجا پرداخت. تنها این نکته نبایستی ناگفته بماند که شکنجه سفید گاهی چنان میتواند سنگین شود که زندانی مرگ را به آن وضعیت ترجیح دهد. به عنوان مثال در نامهای که در پاییز ۱۴۰۰ از سوی ۱۹ زندانی سیاسی در اوین منتشر شد، آنان تاکید کردند که خودسوزی «مهدی دارینی» نتیجه «بیتوجهی به خواستههای بر حق» این زندانی بوده و آنان این بیتوجهی را مصداقی از شکنجه سفید دانستند.
این زندانیان که در بند هشت زندان اوین محبوس هستند در بخشی از نامه خود نوشتند: «وقتی زندانیان سیاسی شاهد اجرای حکم خودسرانه آییننامه اجرایی خودِ سازمان زندانها هستند و بالاخره وقتی بسیاری از زندانبانان و حتی اکثر مدیران رده بالای آن مجبورند فرامین عناصر امنیتی را اجرا کنند، آیا به ستوه آمدن و واکنش اعتراضی امری دور از انتظار است؟»
در آموزشکده توانا به مسئله شکنجه سفید بیشتر خواهیم پرداخت.