مدارس گران، و رویای آموزش رایگان

۳۰ شهریور ۱۴۰۰

«در خبرگزاری تسنیم گزارشی از مصاحبه با رتبه‌های برتر کنکور ۹۸ را می‌خواندم. نکته‌ای که تقریبا در میان مصاحبه‌ها عمومیت داشت و برایم جالب بود، پایگاه اجتماعی و فرهنگی خانواده‌های آنها و همین‌طور مدرسه محل تحصیل آنها بود. یکی، پدرش عضو هیئت علمی و مادرش خانه‌دار، دیگری پدرش مهندس و مادرش پزشک و محل تحصیلش مدرسه استعدادهای درخشان فرزانگان امین، و دانش‌آموز اصفهانی هم در میان آنهاست که مادرش پزشک و پدرش دارای دکترای قارچ شناسی است. دانش‌آموز بیرجندی فارغ التحصیل مدرسه استعدادهای درخشان است و تسنیم از خانواده‌اش چیزی ننوشته بود. دانش‌آموز رشتی هم که در دبیرستان فرزانگان درس خوانده اذعان می‌کند که: "مدرسه ما از هر نظر فوق‌العاده بود و هر زمان که نیاز به کمک داشتم، عوامل مدرسه کمک می‌کردند و البته برای هیچ دانش‌آموزی کم نگذاشتند و تبعیض قائل نشدند».
این نقل‌قول نسبتا طولانی از یک جامعه‌شناس در اینجا و در آغاز سخن بیان شد تا بتوانیم در این مجال کوتاه گشایشی نسبتا خوب روی بحث نابرابری آموزشی در ایران داشته باشیم. بحرانی سخت ژرف که به علت درگیر بودن ایران و جامعه ایرانی با بحران‌های سیاسی کمتر به آن پرداخته می‌شود ولی شایسته است که همیشه به هر زبان و از هر مدیوم و رسانه‌ای بیان شود و در بیان آن از هرگونه تعارفی پرهیز شود. بدیهی‌ست که انتخاب نوع مدرسه حق بدیهی والدین است ولی آیا این حق بدیهی از بداهت این حق نیز می‌کاهد که دولت‌ها نباید متولی عمیق‌سازی نابرابری‌ها باشند و بلکه باید برعکس عمل کنند؟
درواقع در ایران مشکل اساسی این است که خود حکومت جمهوری اسلامی متولی اصلی نابرابری آموزشی است و عملا به تبعیض میان دانش‌آموزان دست می‌زند. درواقع اینجا اساسا قرار نیست گریبان خانواده‌ای که تمایل دارد فرزندش در مدرسه‌ای خصوصی تحصیل کند گرفته شود یا قرار نیست اساسا درباره چرایی تاسیس مدارس خصوصی و پولی پرسشی پرسیده شود. هم تحصیل فرزندان خانواده‌های متمول در مدارس خصوصی حقی غیرقابل سلب است و هم تاسیس مدارس خصوصی حق شهروندان است.
آنچه در اینجا محل پرسش است روشن است؛ همانگونه که نویسنده نشریه «فرهیختگان» در ایران به درستی و جامعیت و ایجاز آن را بیان کرد: «اگر سیاست یک نظام سیاسی عدالت‌محور، ترویج مدارس غیرانتفاعی و خصوصی‌سازی آموزش باشد و برخی عناصر آن سیستم سیاسی در این باره نقش مستقیم داشته باشند، آیا این اتفاق عادلانه است یا خیر؟»

این تصویر از یک کلاس درس در ایران به خوبی می‌تواند میزان عداات آموزشی در ایران را نشان دهد!
اشاره نویسنده به «برخی عناصر...سیستم سیاسی» دقیق است. چون در جمهوری اسلامی دقیقا کسانی که متولی آموزش رایگان و دولتی هستند خود در تعمیق تبعیض آموزشی و نابرابری‌ها نقشی درجه‌یک دارند.
این نکته‌ای نیست که منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی بیانگر آن باشند؛ بلکه دقیقا در «رادیو گفتگو» در «صدای رسمی جمهوری اسلامی» کارشناسی آموزشی - که استاد دانشگاه تهران است - در تابستان ۱۳۹۹ صراحتا می‌گوید: «چند وزیر آموزش و پرورش داریم که مدرسه غیردولتی نداشته باشد؟! تعارض منافع یعنی مدیران آموزش و پرورش در حین خدمت یا بعد از آن، مدرسه غیردولتی تأسیس کنند، وقتی نماینده مجلس مدرسه غیردولتی دارد، معلوم است که به نفع این مدارس قانون وضع می‌کند».
بله. مسئله این است که متولیان آموزش رایگان، بیل‌زنان تعمیق شکاف آموزشی در ایران هستند!
البته نابرابری آموزشی مختص ایران نیست. در همه کشورهای دنیا از جمله کشورهای پیشرفته می‌توان رد میزانی از نابرابری آموزشی را یافت. در مقاله‌ای که در وبسایت هافینگتون پست در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است و سایت «ایرانگان» آن را ترجمه کرده است، نویسنده به مسئله نابرابری آموزشی در غرب می‌پردازد و از «احساس سرخوردگی» دانش‌آموزان بی‌بهره از استطاعت مالی مقابل دانش‌آموزانی می‌گوید که والدین ثروتمند دارند. 
ولی در ایران وجود صنعت کنکور و مسئله تضاد منافع که آموزش و پروش را به مرکز تولید نابرابری آموزشی بدل کرده است عملا مقابل هرگونه اصلاح و بهبود وضعیت می‌ایستد. نفع بسیاری از تصمیم‌گیران در بسط مدارس خصوصی است. این جدای از این واقعیت است که حتی امروزه مدارس دولتی نیز به آن معنا رایگان محسوب نمی‌شوند و خانواده‌ها به نام هدیه عملا مجبور می‌شوند به مدارس میزانی از پول پرداخت کنند. 
مجله رشد که خود مجله‌ای دولتی در ایران است نیز از شاکیان این وضعیت آموزشی است؛ چنانکه در تابستان ۱۳۹۹ در این مجله، نویسنده‌ای به نام «فردین علی‌خواه» می‌نویسد: «از بعضی خانواده‌ها سؤال می‌کنم که برای تحصیل فرزندشان چقدر شهریه می‌پردازند. با شنیدن پاسخ، بی‌اختیار سوت‌ ممتدی می‌زنم! به زمین نگاه می‌کنم و سرم را به چپ و راست تکان می‌دهم: ۵، ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ میلیون تومان برای یک سال!».