دولت حسن روحانی رسماً کار خود را شروع کرده اما هنوز این سؤال مطرح است که چه شد او رئیس جمهور شد و مشی موسوم به “اعتدال” جای افراطیگری احمدینژادی را گرفت. آیا “اعتدال” را لازم داشتند تا با آن از فشار تحریمها بکاهند؟ و این را که لازم داشت: مردم یا نظام؟ ممکن است گفته شود: خب، چه فرقی دارد؟
یک فعال سیاسی داخل کشور میگوید: «اگر بالا آمدن آقای روحانی یک راهحل برای نظام باشد ، به جای اینکه ما نگران آقای روحانی باشیم باید خودشان نگران باشند. منظورم این است که خامنهای و نظام باید مراقب راهحل خود برای رفع تحریمها باشند و نیاز نیست اینقدر ما حرص بخوریم و آنها(نظام) منت سر ما بگذارند!»
این فعال سیاسی بر این پایه، این پرسش را که “آیا دولت روحانی محصول تحریمهاست؟” مهم میداند: «پاسخ این سؤال موقعیت دقیق ما را نسبت به دولت آقای روحانی مشخص میکند. اگر پاسخ را پیدا نکنیم ممکن است جای نادرستی بیایستیم و برای چیزی هزینه بدهیم که لازم نباشد. اگر جای درست خودمان را بشناسیم وقت و انرژی خود را جای دیگری صرف میکنیم که لازم باشد.»
جامعه ایران در انتظار اتفاق خوب اقتصادی است که این اتفاق هر چیزی باشد به مذاکرات هستهای ربط دارد. حسن روحانی برای حفظ طرفداران خود در بین مردم، زمان زیادی ندارد.»
گزارشی که میخوانید حاصل پیگیری همین پرسش است: آیا دولت روحانی محصول تحریمهاست؟ پرسش را با چند فعال سیاسی در داخل در میان گذاشتهایم. گزارش را با صحبت فردی آغاز میکنیم که با نظرش آشنا شدیم.
چرا این سؤال برای ما مهم است؟
علی یکی از فعالان سیاسی ایران است که در ستاد انتخاباتی آقای روحانی نیز فعالیت داشته است. عجیب به نظر میرسد که این سوال برای فردی که از طرفداران فعال روحانی بوده، مهم باشد اما او میگوید: «ما در ایران حزب حرفهای و ساختار پارلمانی نداریم. شرایط کشور ما بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ شرایط ویژهای است. من با خروارها سؤال بیجواب فقط از روی ناچاری و برای آنکه کاری انجام داده باشم به ستاد آقای روحانی رفتم و شروع به فعالیت کردم. بدون باور به اینکه ممکن است آقای روحانی در انتخابات پیروز شود. شرایط واقعاً این بود.»
او ادامه میدهد: «تا یک ماه قبل از انتخابات امیدی به تغییر وجود نداشت. تصور بیشتر افراد این بود که فرد مورد نظر خودشان را به جای احمدینژاد میگذارند. یک هفته قبل از انتخابات فضا جان گرفت و مردم تکان خوردند. این امید به وجود آمد که شاید بشود کاری کرد. سؤالی که شما الان میپرسید، من قبل از انتخابات به شکل دیگری از خودم میپرسیدم که آیا خامنهای میخواهد ادامه بدهد تا به جنگ برسد یا برای نجات جمهوری اسلامی راضی میشود تغییراتی ایجاد کند؟ آن موقع زیاد دنبال جواب نگشتم چون تصورم این بود که حتی اگر خامنهای کوتاه بیاید آمریکا کوتاه نمیآید.
«اگر آمدن روحانی یک راهحل برای نظام باشد، به جای اینکه ما نگران باشیم باید خودشان نگران باشند. یعنی خامنهای و نظام باید مراقب راهحل خود برای رفع تحریمها باشند و نیاز نیست اینقدر ما حرص بخوریم و آنها منت سر ما بگذارند!»
حالا نظرم عوض شده است و با اتفاقاتی که افتاده است سؤال قبلی من تبدیل شده است به سؤال شما. من جوابی برای این سؤال ندارم اما میتوانم درباره اهمیت آن صحبت کنم. اگر بالا آمدن آقای روحانی یک راهحل برای نظام باشد، به جای اینکه ما نگران آقای روحانی باشیم باید خودشان نگران باشند. منظورم این است که خامنهای و نظام باید مراقب راهحل خود برای رفع تحریمها باشند و نیاز نیست اینقدر ما حرص بخوریم و آنها(نظام) منت سر ما بگذارند!
پاسخ این سؤال موقعیت دقیق ما را نسبت به دولت آقای روحانی مشخص میکند. اگر پاسخ را پیدا نکنیم ممکن است جای نادرستی بیایستیم و برای چیزی هزینه بدهیم که لازم نباشد. اگر جای درست خودمان را بشناسیم وقت و انرژی خود را جای دیگری صرف میکنیم که لازم باشد.»
برنامه خامنهای یا اوباما؟
یکی از فعالان سیاسی ایران که در “پاکسازی”های اول انقلاب از کار اخراج و زندانی شده و حالا با وجود داشتن مدرک دکترا، از طریق تدریس خصوصی زبان انگلیسی و ریاضیات به دانشآموزان دبیرستانی امرار معاش می کند، درباره رابطه احتمالی بین تحریمهای بین المللی و روی کار آمدن حسن روحانی میگوید: «سؤال شما را میتوان به دو بخش تجزیه کرد. نخست اینکه تحریمهای آمریکا برای وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش نیروهای معتدل و کنار گذاشتن نیروهای تندرو باشد. دوم اینکه رهبر جمهوری اسلامی برای فرار از بنبستی که نظام در آن قرار گرفته بود به آمدن جریانی رضایت داده که میتواند شرایط را برای نظام بهبود بخشد.
من عدهای را دیدهام که معتقدند حسن روحانی با برنامه قبلی و توافق با خامنهای وارد عرصه شده است. من این نظر را قبول ندارم. در ساختار جمهوری اسلامی شخصیتهای کلیدی مدام با رهبر در تماس هستند. روسای جمهور قبل از سفر به کشورهای خارجی به ملاقات خامنهای میروند تا مواضعشان را با او هماهنگ کنند و به اصطلاح از راهنماییهای مقام معظم استفاده کنند و مورد ارشاد واقع شوند. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نیز اگر بتوانند و جایگاهش را داشته باشند قبل از ثبت نام ملاقات میکنند با رهبر و این ملاقات به نوعی کسب اجازه از خامنهای برای شرکت در انتخابات است. حسن روحانی طبق گفته خودش قبل از ثبت نام با خامنهای دیدار داشته است و خامنهای نظر منفی اعلام نکرده است. اگر صحبت دیگری شده است خبری در دست نیست.»
« روی کار آمدن آقای روحانی با یا بدون نقشه قبلی، نشانه ترس جمهوری اسلامی از حمله نظامی و فلاکت اقتصادی ناشی از تحریمها و ترس از شورش گرسنگان بود.»
این فعال سیاسی ادامه میدهد: «…اینها همه احتمالات است. از قطعیات هم میتوانیم سخن بگوئیم. اگر حرکت عملی از سوی آمریکا برای توافق هستهای مشاهده شود این به معنی آن است که بنا بر دلایلی آمریکا قصد برخورد نظامی با ایران را ندارد و ترجیح میدهد مشکلاتش با ایران را از راهی به جز برخورد نظامی حل و فصل کند. این برای حکومت و مردم ایران خبر خوبی است. مشکلی که وجود دارد این است که آمریکا نمیخواهد جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد.
روی کار آمدن آقای روحانی با یا بدون نقشه قبلی، نشانه ترس جمهوری اسلامی از حمله نظامی و فلاکت اقتصادی ناشی از تحریمها و ترس از شورش گرسنگان بود. اگر آمریکا خیلی راحت اولین قدم عملی را برای توافق بردارد، بخش جنگطلب حاکمیت فعال میشود و این برداشت را مطرح میکند که دولت آمریکا نقطه ضعفی در خاورمیانه یا در وضعیت داخلی خود دارد و نمیتواند در آینده کوتاه مدت به ایران حمله کند. این باعث میشود تندروها دوباره جان بگیرند و برای ساختن بمب اتمی ریسک کنند. حساسیت اولین قدم عملی، بازی آمریکائیها را پیچیده میکند و برای دولت حسن روحانی مشکلاتی را به وجود خواهد آورد. توجه داشته باشید جامعه ایران در انتظار اتفاق خوب اقتصادی است که این اتفاق هر چیزی باشد به مذاکرات هستهای ربط دارد. حسن روحانی برای حفظ طرفداران خود در بین مردم، زمان زیادی ندارد.»
بدون احساس؛ فقط با منطق!
یکی از فعالان سیاسی شناخته شده ایران که مایل به طرح نام خود نیست، در پاسخ به این سؤال که “آیا دولت روحانی محصول تحریمهاست؟” میگوید: « اصول سیاستی که برآمده از تفکرات انساندوستانه باشد، بدیهی است که با احساسات انسانی عجین است اما سیاست وقتی میخواهد شناخت کسب کند تا بر حسب آن شناخت، عملی صورت بگیرد باید بدون احساس و فقط با منطق به موضوعات بپردازد. ممکن است در جریان عمل تصمیم نهایی بر مبنای احساسات گرفته شود اما در جایگاه شناخت هرچه از احساسات فاصله گرفته شود نتیجه دقیقتری به دست میآید. احساسات جامعه و افراد درگیر در یک موضوع از عواملی است که باید در نظر گرفته شود.
«با آمدن روحانی مردم و حکومت آرزو دارند شرایط بهتر شود. حقیقتی که نباید فراموش شود این است که احتمال اینکه جمهوری اسلامی به خواستههایش برسد بیشتر از این است که مردم ایران به نتیجه برسند. حکومت در این رابطه فعال است اما مردم ایران منفعل هستند.»
در جایگاه شناخت باید با احساسات افراد درگیر هم منطقی رفتار کرد چون اگر احساسات اجتماع نادیده گرفته شود به جایی میرسیم که الان محل اختلاف جنبش سبز و اصلاحطلبان است. جنبش سبزیها، آزادی موسوی و کروبی را میخواهند و اصلاحطلبان تلاش میکنند این خواسته را کمرنگ کنند تا گزندی به دولت حسن روحانی و موقعیتی که برای اصلاحطلبان ایجاد شده، وارد نشود. چون برنامهای وجود نداشته و آزادی موسوی و کروبی یکی از شعارهای تحریککننده جنبش سبزیها به رای دادن بوده است حالا بر مبنای همان وعده و محرک چیزی طلب میشود که به اصطلاح موی دماغ اصلاحطلبان شده است. این ریزش ایجاد میکند.»
این فعال سیاسی ادامه میدهد: «هر کسی که به آقای روحانی رای داده یا نداده است، احساساتش را بگذارد کنار و به این سؤال فکر کند که آمدن حسن روحانی بیشتر به سود کدام طرف مناقشه مردم و حکومت است؟ فکر نکنید سؤال سادهای است. انواع سلایق و افکار از زوایای متفاوت نگاه میکنند و جواب میدهند.
از یک طرف جمهوری اسلامی احساس کرد در همان مسیری قرار گرفته که رژیم صدام قرار گرفته بود. از یک طرف مردم با دو انتخاب یا به نوعی جبر روبرو بودند که با جمهوری اسلامی بسازند و در کشورمان دیکتاتوری باشد یا اینکه آمریکائیهای با تحریم و جنگ، شر جمهوری اسلامی را کم کنند. هیچ آدم سالمی از این انتخاب راضی نیست. جمهوری اسلامی شادی، امنیت، امید، شخصیت، راحتی، رفاه و آینده بیشتر مردم ایران را خراب و تباه کرده است. اگر آمریکائیها حمله کنند قحطی، گرسنگی و بی قانونی میشود و شمار زیادی انسان کشته میشوند. بعد از اشغال ایران هم مانند عراق هر روز در بازارها و خیابانها بمبگذاری میشود و مردم عادت میکنند که روزی ۱۰۰ نفر با بمب کشته شوند.
با آمدن روحانی مردم و حکومت آرزو دارند شرایط بهتر شود. حقیقتی که نباید فراموش شود این است که احتمال اینکه جمهوری اسلامی به خواستههایش برسد بیشتر از این است که مردم ایران به نتیجه برسند. حکومت در این رابطه فعال است اما مردم ایران منفعل هستند. ممکن است جمهوری اسلامی و آمریکا توافق کنند بر سر پرونده اتمی و امتیازهایی رد و بدل کنند. توافق بشود برنامه هستهای تعلیق شود و ایران تحرکات منطقهای خود را کم کند و در مقابل آمریکائیها دخالتی در مسائل داخلی نکنند یا اگر دخالت میکنند در حد حرف و اظهار نظر باشد.
«این شرایط نمایشی هم که باشد باید استفاده کنیم از فرصتی که پیدا کردهایم. درست است که رژیم سود میبرد از وضعیت و ممکن است دوباره وقتی خطر کم شد فضا عوض بشود اما هشت سال هم خوب است تا کمی نفس بکشیم، خستگی بگیریم و آرامش اعصاب پیدا کنیم.»
این توافق البته کوتاه مدت است اما در همان زمان کم ضربات جبرانناپذیری به دستاوردهای سیاسی سالهای اخیر وارد میکند. ایران از فعالان سیاسی و مدنی خالی میشود و همینها که ماندهاند هم از ایران میروند یا زندانی می شوند.»
امکان تحول دلیل خوشبینی من است!
مجید از آنهایی است که به کار تبلیغی و ترویجی در میان مردم معتقد است. همواره اعلامیهای و شبنامهای به همراه دارد که به همصحبتش بدهد. او میگوید: «همه این سؤالات خوب است و باعث میشود فعالان سیاسی اطلاعات بیشتری به دست بیاورند ولی من فکر میکنم زیاد مهم نیست تعیین کنیم چه کسی بیشتر سود میبرد؟
وضعیت ما و رژیم جوری است که فعلاً باید هم را تحمل کنیم. حسن روحانی آخوند است، قبول. حسن روحانی پست حکومتی داشته است، قبول. حسن روحانی فقط به کارگزاران سازندگی و تیم لاریجانی سهم داده است، قبول. خیلی کارها را اعتقاد ندارد انجام بدهد، قبول. همه اینها قبول. این شرایط نمایشی هم که باشد باید استفاده کنیم از فرصتی که پیدا کردهایم.
هر کسی داخل ایران زندگی میکند از اینکه گرانی رفع شود، اقتصاد از نابودی نجات پیدا کند و شغل ایجاد شود، طرفداری میکند. شرایط بدتر از زمان احمدینژاد نمیشود.
نگاه کنید قیمت دلار و طلا از وقتی روحانی رای آورد رو به پائین است. زمزمهاش هست که تحریمها کمتر شود. وزیر امور خارجه جدید تماس تلفنی دارد با بقیه دنیا. داریم از انزوا خارج میشویم. مسئولان دانشگاهی که در دولت احمدینژاد دانشگاه را به قبرستان تبدیل کردهاند دیگر جایی ندارند در دانشگاه.
درست است که رژیم سود میبرد از وضعیت و ممکن است دوباره وقتی خطر کم شد فضا عوض بشود اما هشت سال هم خوب است. کمی نفس بکشیم. خستگی بگیریم. آرامش اعصاب پیدا کنیم. وسط مسابقه بوکس هم استراحت میدهند. من خیلی خوشبینم. امکان تحولی که در آینده هست دلیل خوشبینی من است. شاید نشود، همینکه مردم دوباره انرژی پیدا کردهاند خودش مایه امیدواری است.»
«اگر جمهوری اسلامی سرش به سنگ خورده و فهمیده با “احمدینژاد بازی” به جایی نمیرسد، ضرر کرده است. هشت سال باخت داده و ۳۲ تا تحریم اضافه شده. هیچ کشوری دیگر به جمهوری اسلامی اعتماد ندارد و الان چیزی برای معامله نداریم جز اینکه تعلیق کنیم.»
زمان به عقب بر نمیگردد!
یکی از فعالان کارگری ایران و عضو یک سندیکای مهم در یکی از استانهای دور از مرکز میگوید: «خیال اینکه دوران اعتدال روحانی با اصلاحات خاتمی قابل مقایسه است، اشتباه است. دنیا همیشه در حال تغییر است. زمان به عقب بر نمیگردد. به فرض که شرایط از نظر وضعیت دولت مشابه زمان اصلاحات بشود؛ چون بقیه نیروهای داخلی تغییر کردهاند و روابط بینالملل عوض شده است، نباید انتظار داشته باشیم آن چیزهایی که زمان خاتمی میشد به آنها رسید به دست بیاید. رابطه با عربستان و ترکیه بد است. فرض کنیم حسن روحانی بخواهد تنشزدایی کند. ترکیه و عربستان میگویند از کجا معلوم هشت سال دیگر دوباره همه چیز به هم نریزد.»
این فعال کارگری ادامه میدهد: «اگر جمهوری اسلامی سرش به سنگ خورده و فهمیده است با “احمدینژاد بازی” به جایی نمیرسد، ضرر کرده است. هشت سال باخت داده و ۳۲ تا تحریم اضافه شده. هیچ کشوری دیگر به جمهوری اسلامی اعتماد ندارد و الان چیزی برای معامله نداریم جز اینکه تعلیق کنیم. با یک تعلیق کردن مگر چند تحریم را بر می دارند؟ خلاصه اینجوری نیست که هشت سال عقب افتاده باشیم. دنیا رفته و ما جا ماندهایم، بعضی چیزها را شاید دیگر نرسیم و هیچ وقت به دست نیاید بری اینکه فرصتاش از بین رفته!
مردم هم همینطور. شلوغیها سال ۸۸ معلوم بود که اگر کار را یکسره نکنند جمهوری اسلامی هار میشود. اگر نمیخواستند تا ته خط بروند اصلاً نباید شروع میکردند. دوم خردادیها از هر دو طرف رد شدند. جلوی کار مردم را گرفتند، عضو فتنه هم شدهاند. آش نخورده و دهان سوخته! از اول باید فکر میکردند طرف مردم را بگیرند یا حکومت. وسط ایستادند، به حکومت خدمت کردند، هم خودشان ضرر کردند و هم نگذاشتند مردم کارشان را بکنند.
سال ۹۰ یک نفر بلند شد آمد خوزستان گفت از طرف جنبش سبز است. یک برگ کاغذ کپی کرده بود و میگفت روزنامه کارگری است. مال جرس یا کلمه بود. دیده بودم قبلاً روی اینترنت. به روی خودم نیاوردم اول، گفتم شاید مامور باشد. فکر کرده بود با آبنبات چوبی آمده بچه گول بزند. یه چیز زشت خیلی توهینآمیزی، از موضع خیلی بالا حرف میزد. یک نفر بلند شد گفت عمو؛ میگذاشتی سال دیگه میآمدی، زود نیامدی؟ تظاهرات تمام شده حالا به فکر کارگر افتادید؟»
این فعال کارگری اضافه میکند: «تهران یک جایی حرف میزدم، یکی بلند شد گفت شما میخواهید تحریم همه را از گرسنگی بکشد تا مردم شورش کنند. پرسید فرق شما با این سلطنت طلبها چیه؟ گفتم من دو تا بچه دارم. با تعهد سر کارم. کلی بدهی دارم. مطمئن باش من بیشتر از تو میفهمم تحریم بد است. من حاضر بودم جمهوری اسلامی همینطوری معمولی برود جلو ولی تحریم نشود. اما حرف من این است که دیگر وقتی شروع شده باید تمامش کنیم.
«زمان از دست رفت. جمهوری اسلامی هر غلطی که دوست داشت در هشت سال احمدی نژاد کرد. الان هم که حسن روحانی برای جمع و جور کردن کشور آمده، انگار لطف کردند به مردم که گذاشتند بیاید. چون مردم باور نداشتند که تقلب نشود.»
نمیشود مثل احمقها ۱۰ بار تا نزدیک انقلاب برویم ولی بترسیم یا جا بزنیم، دوباره برگردیم عقب، هشت سال، ده سال خودمان را سرگرم کنیم دوباره برسیم به جایی که ده سال قبل بودیم. گفتم من راضی نیستم از این ماجرا اما حالا که تا اینجا آمدهایم تمامش کنیم. هزینهاش را دادیم، مایه گذاشتیم، موقعی که یک قدم باید جلو میرفتیم صف موافق و مخالف به هم ریخت. یکی میترسد، یکی فلسفهبافی میکند که انقلاب بد است. انقلاب که نکنیم، آمریکا حمله میکند. آمریکا حمله نکند و توافق کنند، ایران میشود شکل عربستان سعودی و بحرین. اصلاحطلبی هم که جواب نمیدهد و هشت سال هرچه زور زدند، نشد. با این وضع یا باید منتظر امام زمان بنشینیم یا صبر کنیم خامنهای خسته شود و بگوید از امروز به بعد دموکراسی!
زمان از دست رفت. جمهوری اسلامی هر غلطی که دوست داشت در هشت سال احمدی نژاد کرد. الان هم که حسن روحانی برای جمع و جور کردن کشور آمده است، یکجوری برعکس شده. انگار لطف کردند به مردم که گذاشتند روحانی بیاید. چون مردم باور نداشتند که تقلب نشود، مثل شاگردی که معلمش ۹.۷۵ را داده ۱۰ ولی هنوز نمره را وارد نکرده میترسند معلم پشیمان شود و درس را بیافتند.
حسن روحانی رئیس جمهور شد، رفت پی کارش. از چی دیگر میترسید؟ سریع برویم سراغ بقیه کارها. ببینیم چکار باید در دوران اصلاحات میکردیم که نکردیم. کارهای بلند مدت و با ارزش. دنبال این باشیم که ارتباط ایجاد کنیم بین مردم. سازماندهی کنیم. فرصت دارد از دست میرود. به روحانی یکبار رای دادیم و تمام شد. فیلم سینمایی که نیست نشستهاید تماشایش میکنید. راه ما ساماندهی بیسر و صدا است. با هم کتاب بخوانیم، کوه برویم، صندوقهای کوچک قرضالحسنه راه بیاندازیم. قوانین کار و تعاونیها را بخوانیم و کسب و کار جمعی راه بیاندازیم. ماهی یکبار برویم کوچه و پسکوچههای شهرمان را یاد بگیریم شاید یک روزی لازم شد.»