«در جشنواره فیلم گوتنبرگ چه گذشت»

۲۱ بهمن ۱۳۹۱

فرشید فاریابی / گوتنبرگ سوئد
سی‌و‌ششمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم گوتنبرگ، روز چهارم فوریه مراسم پایانی خود را به شکل رسمی برگزار کرد، اما همچنان خبرنامه‌ی الکترونیک جشنواره با آمار و خبرهای نو به‌روز و به آدرس خبرنگاران ارسال می‌شود.
این دوره از جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم گوتنبرگ برای  ایرانی‌ها از اهمیت خاصی برخوردار بود و به مناسبت‌های مختلف نام ایران در جشنواره‌ ٢٠١٣ شنیده شد. بخش خاصی به سینمای ایران اختصاص  یافت و با احتساب جداگانه‌ی تمام فیلم‌های کوتاه، در مجموع ٢۶ فیلم با موضوع ایران نمایش داده شد.

میزگردی با عنوان «سینمای ایران از درون» با شرکت «بکتاش آبتین، امیرعلی قاسمی، بانی خشنودی» و یکی از مدیران جشنواره‌ی روتردام هلند و پرسش‌های کارگردان هنری جشنواره گوتنبرگ «ماریت کاپلا» برگزار شد. در این نشست سخنان بکتاش آبتین در پاسخ به پرسشی مورد تشویق بسیاری از حاضران قرار گرفت. این کارگردان ایرانی، فیلم سازی در ایران را بسیار دشوار ارزیابی کرد و آن را به کندن تونلی در دل کوهی بزرگ با چکشی کوچک و یا اسکی کردن در کوهستانی تاریک و ناشناخته تشبیه کرد و گفت در انتهای این مسیر ممکن است فیلم‌ساز سر از زندان و یا جشنواره‌ها در آورد. آبتین در پاسخ به پرسشی در مورد وضعیت جامعه ایران و فشارهای بین‌المللی تاکید کرد: «دموکراسی و آزادی را با زور به جایی نمی‌توان برد». در این نشست «ناهید پرشون سروستانی» در پاسخ به پرسشی به شکل تلویحی از فروش تکنولوژی‌های بالای شنود مخابراتی و اینترنتی از سوی کمپانی‌های غربی به رژیم ایران گلایه کرد.
کارزار عفو بین‌الملل برای پشتیبانی از آزادی سینمای ایران در حاشیه جشنواره نگاه به ایران را جدی‌تر کرد. این کارزار اگر چه موفق نشد مدیران جشنواره را متقاعد به انتشار مشترک بیانیه‌ای خطاب به تهران کند، اما در چهار نوبت حضور نمایندگان امنستی در سالن‌های نمایش نزدیک به پانصد امضا برای پشتیبانی از آزادی بیان در سینمای ایران را گرد آورد. در گردآوری این امضاها علاوه بر تلاش امنستی نباید تاثیر سخنان «ناهید پرشون سروستانی» کارگردان فیلم «انقلاب ربوده شده‌ی من» را نادیده گرفت. وی در انتهای پرسش و پاسخ نخستین اکران فیلم خود، کارزار امنستی را معرفی و از تماشاگران پرشمار داخل سالن خواست تا به این کارزار بپیوندند.
 
«یوناس هولم بَری» مدیر بخش بین‌الملل جشنواره فیلم گوتنبرگ در پاسخ کوتاهی در مورد چرایی منتشر نکردن بیانیه‌ای رسمی و مشترک در پشتیبانی از سینمای آزاد در ایران گفت : «ما شرایط را درک می‌کنیم و نگران واکنش دولت ایران و افزایش محدودیت‌ها و نیز جلوگیری از شرکت فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های آتی هستیم»!
«سمیرا مخملباف» کارگردان ایرانی، رئیس گروه داوران بخش فیلم‌های اسکاندیناوی بود. جایزه‌ی این بخش به مبلغ یک میلیون کرون سوئد را فیلم «پیش از بارش برف» ساخته ی «هشام زمان»، فیلمساز کورد عراقی با خود به کشور نروژ برد. اگر چه بر اساس اعلام رسمی جشنواره این کارگردان ایرانی در محل برگزاری حضور داشت، تلاش‌ها و تماس‌ها برای گفتگو با «سمیرا مخملباف» در گوتنبرگ نتیجه‌بخش نبود.
«بابک نجفی» کارگردان ایرانی – سوئدی با فیلم کوتاه  «گابریل و مرد لیزری» جایزه‌ی ٧٠٠ هزار کرونی برترین فیلم کوتاه سوئدی را کسب کرد و «نیما سروستانی» کارگردان ایرانی‌تبار ساکن سوئد با فیلم «بدون برقع در بند» یکی از کاندیداهای بخش مستند برتر سوئد در جشنواره ی ٢٠١٣ بود.
«فصل کرگدن» ساخته «بهمن قبادی» هم در بخش سینمای حرفه‌ای جشنواره‌ی گوتنبرگ دونوبت به نمایش درآمد. استقبال بسیار خوبی از نمایش «فصل کرگدن» شد. اگر چه بسیاری از تماشاگران راضی از سالن خارج نمی‌شدند اما بیشتر آن‌ها شعر زیبا و تصویربرداری حرفه‌ای فیلم را مورد تمجید قرار دادند.
در بخش ویژه سینمای ایران دو فیلم با استقبال چشمگیری روبه رو شد.فیلم‌های «نام من نگهدار جمالی است و من وسترن می‌سازم» و «انقلاب ریوده شده‌ی من» هردو تلاش داشتند داستانی را مستند روایت کنند، یکی با موضوع سینما و دیگری سیاست.
نام من نگهدار جمالی است و من وسترن می‌سازم
فیلم نخست اگر چه از پشتوانه مالی، تکنیکی و تبلیغی زیادی برخوردار نبود اما با اتکا به داستان  و نام جذاب توانست در روزهای نخست فروش اینترنتی همه‌ی صندلی‌های هر سه نوبت نمایش را به فروش برساند. در هر سه نوبت نمایش اگر چه به سختی اما ممکن شد حضور پیدا کنم، شاهد استقبال پرشور تماشاگران سوئدی از فیلم بودم.
«کامران حیدری» کارگردان «نگهدار جمالی» به خوبی در روایت فیلم و ارتباط با مخاطب موفق شد. خنده‌ها، تشویق‌ها، آرای تماشاگران و پرسش‌های چندین نفر از تماشاگران در مورد حضور عوامل فیلم شاهدی بر این ادعاست.
 فیلم «انقلاب ربوده شده‌ی من» در روایت داستان و ارتباط با مخاطب خارجی و نا آشنا به رویدادهای ایران توانست موفق عمل کند. فیلم «ناهید سروستانی» کارگردان ایرانی – سوئدی از موقعیتی بسیار برتر تبلیغی، رسانه‌ای و ارتباطی برخوردار بود و موفق شد از امکان خوب رسانه‌های سوئد در معرفی آن به جامعه استفاده کند.
امکان حضور کارگردان و یکی از راویان داستان در نخستین روز اکران و معرفی کار به زبان سوئدی هم در جلب تماشاگران بیشتر، در روزهای بعد بی اثر نبود.
انقلاب ربوده‌شده‌ی من
این فیلم اگر چه در مورد انقلابی ساخته شده که ربوده شده است، اما بیننده اطلاعاتی بسیار اندک -در مقایسه با کل فیلم برابر با هیچ – در مورد چیستی و چرایی انقلاب ۵٧ دریافت می‌کند. «ناهید سروستانی» تمام روایتی که از دوران حکومت پهلوی به تصویر می‌کشد در یک جمله و نمایی از چند خودروی نظامی است! او درنمایش دشواری‌های پس از انقلاب ۵٧ به نوعی حکومت پهلوی را تبرئه می‌کند و با تاکید بر سطحی‌ترین لایه های آزادی در جامعه‌ی پیش از انقلاب از انصاف ضروری یک مستند روایی دور می‌شود.
کارگردان در مورد ربوده شدن انقلاب که به کمک دیگر راویان به تصویر می‌کشد، تمرکز اصلی خود را بر خاطرات شاهدان از شکنجه‌ها و رویدادهای دوران زندان می‌کند. شهادت راویانی که همه از زنان مبارز دارای گرایش‌های چپ با تجربه‌های مختلف مبارزاتی و تحمل حبس و شکنجه هستند هم کمکی به تقویت کارگردانی و تصویری شدن داستان نمی‌کند.
«داروگ» ساخته‌ی «ابوالفضل جلیلی» دیگر فیلم بلند این بخش بود. فیلمی که علی‌رغم توضیح بیشتر روابط و جامعه‌ی ایرانی توسط سازنده نتوانست با تماشاگر خارجی ارتباط مناسبی برقرار کند. صندلی‌های خالی نوبت‌های بعدی پخش فیلم داروگ می تواند این گفته را تقویت کند. ضعف مشهود در کیفیت شکلی زیرنویس در سالن‌های بزرگ هم مزید بر علت بود. جلیلی به گوتنبرگ آمد اما در برنامه‌ی اکران روز نخست فیلم که رسم معمولی است و پیش از نمایش هم قول آن را به تماشاگران حاضر در سالن دادند، غایب بود. مسئولان جشنواره تغییر برنامه‌ی شخصی کارگردان میهمان را دلیل غیبت اعلام کردند. «ابوالفضل جلیلی» در نشست بررسی سینمای ایران هم شرکت نکرد.
«مجید برزگر» با دومین فیلم بلند خود «پرویز» اگر چه توانست تماشاگران بسیاری را در صندلی ها فرو ببرد و سکوت سنگینی را در سالن حاکم کند، اما در هر چهار نوبت پخش فیلم چندتایی از تماشاگران را از سالن فراری داد! «پرویز» همه‌ی خنده‌های «نگهدار جمالی» را پراند و تلخی فراموش نشدنی را نمایش داد.
پرویز
فیلم «زیبا» ساخته «بانی خوشنودی» هم در جشنواره فیلم گوتنبرگ نمایش داده شد. تا تنظیم این گزارش موفق به دریافت جمع‌بندی آرای تماشاگران به فیلم نشدم. روایت کش‌دار، آزار دهنده و بی‌انجام کارگردان، گفتگوها و بازی‌های بی‌روح آن‌چه را که مقابل تماشاگر قرار داد، فیلمی زیبا نبود.
دو مجموعه فیلم کوتاه که شامل ٢٠ قطعه فیلم با زمان‌های مختلف هم در بخش ویژه‌ی ایران نمایش داده شدند.  مجموعه‌ی نخست با عنوان «چون پرده برافتد» شامل پنج قطعه سه فیلم کوتاه و دو انیمیشن بود. نام این مجموعه از ویدئویی پنج‌دقیقه‌ای با همین نام گرفته شده است. فیلم «موری زن می‌خواد» ساخته‌ی «بکتاش آبتین» با حضور کارگردان در سالن، نمایش داده شد که به گفتگوی خوبی میان تماشاگران سوئدی و کارگردان انجامید. «بکتاش آبتین» پرسش‌های پر شماری را پاسخ گفت و در بخشی از سخنان خود به تابوی سکس در جامعه‌ی ایرانی اشاره کرد. او در پاسخ به پرسشی گفت که این فیلم او هم مانند چند فیلم دیگرش اجازه ی اکران عمومی دریافت نکرده و عملن توقیف شده است.
جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم گوتنبرگ در حالی کار خود را به پایان رساند که رسانه‌های سوئد رویداد بازداشت گروهی روزنامه‌نگاران در تهران و فشار بر فعالان فرهنگی، رسانه‌ای و هنری را به شکل گسترده‌ای پوشش دادند و تلویزیون سوئد هم در روز‌های برگزاری جشنواره با پخش فیلم آفساید ساخته‌ «جعفر پناهی» و یک مستند در مورد برنامه‌ هسته‌ای ایران از شبکه‌ی دانش تلویزیون سوئد و بررسی سینمای ایران در بخش‌های مختلف گزارشی و خبری با این رویداد همراه شد.
سه روز پس از جشنواره‌ی گوتنبرگ، شصت‌و‌سومین جشنواره‌ی فیلم برلین کار خود را آغاز کرد. جشنواره‌ای که در بخش اصلی «پرده» کار مشترک «جعفر پناهی» و «کامپوزیا پرتوی» را نمایش خواهد داد. باید دید امسال واکنش این جشنواره‌ی فیلم که ماهیت خود را سیاسی- اجتماعی می‌داند چه واکنشی به رویداد‌های سینمایی ایران نشان خواهد داد.