سلام عزیزترین روزه دار دربند تنهایی
عیدت مبارک
عید بزرگی است روز میلاد نبی رحمة للعالمین که همه وجودش برکت بود برای جامعه جاهلیت زده روزگارش. عید بزرگی است برای ما که مسلمانیم و برای همه آنان که اسلام را با مسلمانان بدلی و تقلبی خشن و تشنه قدرتِ برآمده از جاده خون نمی شناسند!
این روزها بار دیگر با اقدامات غیرانسانی مشتی مسلمان نما، گوشه ای از جهان رنگ خشونت گرفته است و عجبا که این جنایت در آستانه میلاد انسانی رخ داده که با دشمنش به رأفت و رحمت رفتار می کرد چه رسد به دوست! مردی که در غیبت اهانت کنندگان روزانه نگران حالشان می شد و سراغشان می گرفت و به عیادتشان می رفت. هم آنان که در مسیر راه خاکستر و شکمبه گوسفند بر سرو رویش می ریختند و او با لبخند آلودگی ها را می زدود و به راهی که می دانست حق است ادامه می داد و پیروانش را از تلافی بازمی داشت!
عزیز مهربانم
امروز هم چون هر جمعه در مسیری که به دل تپه های اطراف تهران می رفت، پای گذاشتم. در جاده ای برفی که سپیدی برف هایش نوید پاکی می داد و آبی آسمانش نوید پیراستگی. هر چه بیشتر به طبیعت نزدیک می شدم آه و افسوس بیشتری در نهادم هویدا می شد که چرا بشر که فطرتی به سپیدی برف و پاکی آسمان صاف و زمین بکر دارد این گونه از خودش از اخلاق و از انسانیتش دور می شود. این گونه طبع سرکش وحشی پیدا می کند که ابتدا به خودش وانگاه به محیط پیرامونش لطمه می زند و آسیب می رساند؟!
امروز هم چنین دلم برای تو و آن دل صافت ناگهان آنقدر تنگ شد که پهنه آسمان آبی بالای سرم و گستره زمین زیرپایم و دورنمای مناظر طبیعی پیش رویم برای وصف آن دلتنگی حقیر و کوچکند. امروز دلم تنگ شد برای تو که مصداق صداقت و پاکی هستی و برای همه آنان که تنها به جرم صداقتشان توسط نادانان دل و چشم و گوش مهرشده دوران ما مجازات می شوند. امروز ناگهان در اوج نشاط و شادی حاصل از طبیعت گردی دلم آن چنان گرفت که گویی ابرهای سهمگین تیره بر فراز سرم هویدا شده و غرش مهیب سایش آنان بر هم گوشم را کر کرده است. می دانی چرا؟ چون یادم آمد که تو آنقدر طبع لطیفی داشته و داری که از دیدن یک نوزاد اشک به چشم می آوری چون او را تازه ترین فرستاده و هدیه خدا برای بشر اعتبار می کنی و با در آغوش گرفتن او دلت می لرزد و با دیدن بدی های آدم های کوچک اشک به چشم می آوری چون آنان را دیو نمی بینی بلکه فرشتگانی می بینی که اهریمن با قلم سیاه و جادویی خود دل هایشان را به تصرف در آورده و عقل هایشان را معطل گذاشته است و با دیدن یک تصویر زیبا و یک صحنه دلپذیر و یک شاخه گل و با خواندن یک بیت شعر و شنیدن یک قطعه موسیقی و یک ترانه برآمده از دل ناگهان آن چنان متحول می شوی که حالت برای هر کسی جز من که نزدیک به ۳۴ سال با تو زندگی مشترک داشته ام (اگر این نزدیک به شش سال هجران تلخ را از آن کم نکنیم) تحیرآور است و شگفت انگیز!
نازنینم
من امروز در عید میلاد پیامبرمان که جز خیر و رحمت و برکت و رأفت و در یک کلمه اخلاق به ما نیاموخته آنقدر دلم برای تو که از بهترین پیروان مکتب انسان ساز اویی تنگ شد که فراموش کردم عید است و دلم سوخت به حال کسانی که حتی در این روز بزرگ حاضر نیستند با یک تغییر کوچک در رفتار غیرانسانی خود به خودشان و به دیگران یادآور شوند که اسلام دین اخلاق است دین رحمت و مروت و تساهل و تسامح، دین مدارا. من امروز عید میلاد پیامبرمان را خاتم پیامبران را در حالی به دخترانت تبریک گفتم که فردا روزه داری اعتراضی ات به ظلمی که مضاعف بر تو می رود پنجاه ماهه می شود و تصور ۱۵۰۰ روز روزه داری ات نه تنها برای کسانی که طبعشان با خور و خواب و خشم و شهوت عجین شده بلکه برای همه آنان نیز که دل به دنیای فانی نبسته اند، سخت تحیرآور است.
تو همه ما را شگفت زده کرده ای همسرجانم فرزند رسول الله (ص) و معنای صبوری غیرمنفعلانه را به نسل نوی سرزمینمان آموخته ای. تو از هر کس جز معبود بی همتایت بی نیاز و مستغنی شده ای و من نمی دانم این مقام که به آن دست یافته ای و منتهای خواسته سالکان طریق حق است چرا برای آنان که خود تو را به آن نزدیک ساخته اند تا به این میزان غیرقابل فهم و باور است و چرا با دیدنش کینه و بغض و حسدشان فزونی می گیرد و چرا به تلافی بزرگ شدن تو با اقدامات سخیفشان خود را کوچک می کنند؟ راستی چرا؟؟؟
عیدت و عید همه ما مبارک
همسر همیشه وفادارت فخری
شب بیستم آذرماه ۹۳
برای پنجاهمین ماه روزه داری یار دربند
۱۹ دى ۱۳۹۳