تخریب مقبره‌ها در سایه جمهوری اسلامی

۲۹ دى ۱۳۹۲

 «حمله به گورستان‌های یهودی‌ها و از بین بردن آن‌ها، از سال ۱۹۳۳ و با قدرت گیری هیتلر آغاز شد و این هنوز قبل از شروع کشتار آن‌ها بود. امروز هم با پیروی از آن ایدئولوژی جنایت بار، نئونازی‌ها هر از چندگاه در شهرهای مختلف اروپایی به گورستان‌های یهودی‌ها حمله می‌کنند. سنگ‌ها و یادبود‌ها را می‌شکنند و بر روی آن‌ها علامت صلیب شکسته را حک می‌کنند. تخریب گورستان‌های یهودیان در زمان نازی‌ها پیش درآمد کشتار و حذف فیزیکی یهودیان و تلاش برای پاک کردن تاریخ و هر نوع اثری از آن‌ها بود
آیا گفته‌های بالا برای ایرانیان و خصوصا در تاریخ بعد از انقلاب اسلامی آشنا نمی‌نماید؟ تخریب گسترده مقبره‌های مختلف توسط حکومت جمهوری اسلامی، به بهانه‌های امنیتی، سیاسی، دینی و در مجموع ایدئولوژیک، یکی از سرفصل‌های همیشگی اعتراضاتِ گروه‌های مخالف سیاسی یا اقلیت‌های دینی بوده است. از این رو، در این گزارش سعی می‌کنیم نگاهی اجمالی به تاریخ تخریب مقبره‌ها پس از انقلاب اسلامی بیاندازیم. البته واقفیم که این گزارش نمی‌تواند همه موارد را پوشش دهد اما سعی بر این بوده است که موارد برجسته مورد تامل قرار بگیرند. بنا به انگیزه‌هایی که وجود داشته است و دارند، تخریب مقبره‌ها را به سه دسته دینی، سیاسی و هنری تقسیم کرده و به این ترتیب جلو می‌رویم.
دینی
زیارتگاه فرخ از آیین یارسان
آیین یارسان (اهل حق)، آیینی با نزدیک به ۷۰۰ سال سابقه است که بیشتر به مسلکی عرفانی می‌ماند تا دینی سازمان یافته. بسیاری از پژوهشگران آن را نزدیک به تشیع و منبعث از آن می‌پندارند که به تدریج ساز و کاری جدا پیدا کرد.
در میان مردان یارسانی، سبیل از حرمت بسیار بالایی برخوردار است. از این رو وقتی فشار حکومت بر روی زندانیان یارسانی زیاد شد و سبیل یکی از زندانیان یارسانی به نام "کیومرث" به زور تراشیده شد؛ یارسانی‌ها این را نشانه توهین به اعتقادات خودشان دانستند و یکی از جوانان یارسانی همدان به نام "حسن رضوی" در مقابل فرمانداری، به نشانه اعتراض به توهین خودسوزی کرد و درگذشت. البته این خود سوزی‌های اعتراضی فقط به همین یک مورد محدود نماند و در چندمورد دیگر نیز ادامه پیدا کرد. البته آزار نیروهای امنیتی فقط به زندان و شکنجه و توهین محدود نشد. در تیر ۱۳۹۰ گزارش شد که ساختمان نیمه کاره مقبره "سید فرخ"، از شخصیت‌های مورد احترام پیروان این آیین و از اماکن زیارتی آن‌ها، توسط نیروهای حکومتی تخریب شده است. ساختمانی که با پول اهالی محل بنا نهاده شده بود و در منطقه جلالوند از توابع استان کرمانشاه قرار داشت.در برابر تقاضای مجوز تخریب نیز، نیروهای حکومتی هیچ گونه جوازی ارائه نکردند.
جالب توجه است بدانیم، کیانوش آسا دانشجوی دانشگاه علم و صنعت تهران که در جریان اعتراضات سال ۸۸ به شهادت رسید، خود از پیروان اهل حق و یارسانی بود.
مقبره فیروز نهاوندی ملقب به ابولولو
مقبره فیروز نهاوندی- ملقب به ابولولو -که مقبره‌ای تاریخی نیز محسوب می‌شود در پی توافق میان جمهوری اسلامی با دولت‌های عربی مورد تعطیلی و با توجه به اخبار رسیده، مورد تخریب قرار گرفت. امری که هدف از آن تقریب و نزدیکی اهل سنت با شیعیان بود. اهل سنت به هیچ وجه ابولولو را خوش نداشته و او را قاتل "عمربن خطاب"، خلیفه دوم شیعیان می‌دانند. "اتحادیه جهانی علمای مسلمان" وجود قبر ابولولو در ایران و مورد استقبال قرار گرفتن آن را، یکی از موانع ایجاد نزدیکی بین شیعیان و سنیان دانسته بود. بعد از دیدار مسئولان این اتحادیه با مقامات ایرانی، مسئولین ایرانی از وجود چنین مقبره‌ای در ابتدا اظهار بی‌اطلاعی و سپس قول تعطیلی آن را دادند. البته تعطیلی‌ای که به گفته مرکز پژوهش‌های باستان‌شناسی در لندن، مقدمه تخریب آن بوده است و شایعه این تخریب با بستن درهای مقبره ابولولو به روی توریست‌ها جدی‌تر هم شد. "آیت الله تسخیری" در بیانیه خود خطاب به "دکتر محمد سلیم العوا" دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان آورده است:«خدا را شكر تلاش هاي ما با بسته شدن دري از درهاي فتنه به نتيجه رسيد و قبر يكي از دراويش قديمي كه برخي عوام آن را قبر ابولولو مي دانند تعطيل شده و خواستار آن هستيم كه اين مزار برچيده شود».
قبرستان آلت ها

در شمال ایران و در ۹۰ کیلومتری شهر گنبدکاووس، اگر از ارتفاعات صعب العبور بالا برویم، در پهنه یک دشت می‌توانیم قبرستانی تاریخی و منحصربه فرد را ببینیم. قبرهایی به شکل آلت تناسلی مردان و سینه زنان. این قبرستان که به "دشت آلت‌ها" نیز مشهور است، قبرستان "خالد نبی" نامیده می‌شود. در تحقیقاتی که صورت گرفته است،برخی از محققان عنوان کرده‌اند که این قبرستان متعلق به برشی از تاریخ و مردمی بوده است که به آلت پرستی و یا‌‌ همان "آیین فالیک" گرایش داشته‌اند. به هر حال، در ابتدا حدود ۶۰۰ قبر در آن وجود داشت که اکنون بعد از تخریب‌هایی که صورت گرفته است، حدود نیمی از این ستون‌ها از بین رفته است. اینکه دقیقا چه کسی مسئول تخریب این ستون‌ها و این مقبره هاست، دقیقا روشن نیست. اما جدای از مسئولین محلی، باید به این قضیه نیز اشاره کرد که بنا به باور مردم محلی، کسانی که در اینجا دفن شده‌اند، کفاری هستند که در پی تعقیب خالد نبی بوده‌اند و با نفرین وی، آنان تبدیل به ستون‌هایی اینچنین گشته‌اند. روشن است که این دیدگاه چه تاثیر منفی می‌تواند روی چگونگی دوام یا حفاظت از این مقبره‌های نادر و تاریخی داشته باشد. ستون‌های قبری که قدمت قدیمی‌ترین آن‌ها،‌گاه به هزار سال می‌رسد.
 بهاییان
به نظر می‌رسد اگر بتوانیم یک دین و آیین را به عنوان سیبل حملات و تخریب حکومت جمهوری اسلامی در نظر بگیریم، آن دیانت بهایی ست. در کنار اعدام‌ها، ترور‌ها، تبعید‌ها، اخراج‌ها، تعلیق‌ها و زندان‌های کثیر و طولانی، که لیست بلندبالایی از نقض حقوق بشر را دربر می‌گیرد، مقبره های بهاییان نیز از تعدی و آزار برکنار نمانده است. قبل از ارائه بحث تخریب مقبره های بهاییان، لازم است اشاره کنیم که بهاییان بر خلاف تبلیغات رسمی در جمهوری اسلامی که آنها را جاسوس انگلیسی‌ها می‌خوانند،چنین اتهامی را به کلی رد می‌کنند. حتی "بانی دوگال" نماینده وقت بهاییان در سازمان ملل، در واکنش به فتوای آیت الله منتظری که بر رعایت حقوق شهروندی بهاییان تاکید کرد، چنین گفت: «ما خوشحالیم که مقام روحانی بلند پایه‌ای چون آیت الله منتظری به احترام به حقوق شهروندی بهائیان در ایران اشاره کرده است، بهاییان هیچ قانونی را زیر پا نگذاشته و هرگز علیه منافع ایران اقدامی نکرده‌اند،بنیانگذار ما ایرانی بود و آیین ما در ایران پایه گذاری شد، از همین رو تمام بهائیان عاشق ایرانند و بهترین آرزوها را برای ایران دارند».در باب بحث تخریب مقبره‌های بهاییان،در ابتدا می‌توان به تخریب قبرستان آنها در روستای "درزیکلا"ی قائمشهر در استان مازندران اشاره کرد که در ۳ نوبت مورد حمله تخریب کنندگان قرار گرفت. در نیمه شب یکی از شب‌های دی ۱۳۸۷، تعدادی از نیروهای لباس شخصی همراه با یک دستگاه کامیون و یک دستگاه بولدوزر وارد گورستان متعلق به بهاییان در این روستا شده و شروع به کندن این سنگ قبر‌ها و مسطح کردن زمین نمودند. در هنگام حضور ایشان نیز برق منطقه کلا قطع شده بود.
در موردی دیگر، می‌توان به تخریب "گلستان جاوید" در منطقه نجف آباد در استان اصفهان اشاره کرد. قبرستانی با ۹۵ مقبره که همه آن‌ها در دو روز پیاپی در شهریور ۱۳۸۶ تخریب شدند.حتی قبرهایی که تازه کنده شده بودند نیز با خاک پر شدند تا از آن‌ها استفاده نشود و مرده در آن قرار نگیرد. درباره تخریب این قبرستان جالب است بگوییم که حدود یک ماه قبل از آن، نماینده جامعه بهایی یک نامه به فرمانداری تقدیم کرده بود تا اجازه دهند یک غسالخانه در آنجا ساخته شود. پاسخ این درخواست هم گویی تخریب کل قبرستان بود! البته این قبرستان از بدو تاسیس در اواسط دهه ۱۳۷۰ مورد تخریب‌های مقطعی قرار می‌گرفت تا اینکه در سال ۱۳۸۶ به کلی ویران شد، تا جایی که بنا به گزارش‌ها درختان زیر سنگ قبر‌ها نیز از بین رفتند.
در نیمه دوم سال ۱۳۸۷ نیز و در کنار تخریب گسترده قبرستان خاوران در تهران- که محل دفن صد‌ها نفر از مخالفان نظام است که به قتل رسیده اند- مقبره ۱۵ نفر از بهاییان مدفون در آنجا نیز مورد حمله قرار گرفت که واکنش جهانی به دنبال داشت. از جمله سازمان عفو بین الملل در بیانیه‌ای در تاریخ بهمن ۱۳۸۷ از مقامات ایرانی خواست، تخریب این محل را متوقف و حفاظت از آن را تضمین و تحقیق پیرامون مدفون شدگان آن قبرستان را آغاز کنند.
مورد نزدیک و برجسته دیگری که از تخریب مقبره‌های بهاییان گزارش شده است، باز می‌گردد به حمله به آرامگاه بهاییان در سنندج. این تخریب در آذر ۱۳۹۲ انجام گرفت. به این ترتیب که عسالخانه، دیوار آرامگاه، اتاق نماز و غیره همه تخریب گشتند."دیان علایی"، نماینده فعلی "جامعه جهانی بهایی" در سازمان ملل متحد پیرامون این اتفاق چنین می‌گوید: «ما هنوز تمام جزییات را درباره این حمله نمی‌دانیم اما به نظر می‌رسد این حمله نتیجه تلاشی از سوی دولت برای توقیف زمین آرامگاه و تخریب بنا‌ها و مقبره‌های آن بوده است.» او اضافه کرد:« بهاییان سند قانونی زمین را دارند و به خاطر تلاش‌هایشان در زیباسازی ملک و فضای پیرامونی آن، حتی پشتیبانی همسایگان مسلمان خود را نیز به دست آورده‌اند. زمانی، آن‌ها بیش از ۲۵۰ درخت در آنجا کاشتند. اما عناصر حکومتی اخیرا درصدد بازپس گیری ملک و حتی گرفتن حکمی از دادگاه برای ویران کردن بنا‌ها و مقبره‌ها بوده‌اند. بهاییان سنندج از راه شکایت در دادگاه‌ها، در برابر این اقدام مقاومت کرده‌اند، اما با وجود اعتراض‌هاشان ظاهرا در حال حاضر از تامین حقوق خود بازمانده‌اند.» بنا به گفته خانم علایی، شکی نیست که نفرت دینی، محرک این رخداد بوده است. البته وی به وعده‌های آقای روحانی، رییس جمهور جدید نیز امیدوار است و می‌گوید: «رییس جمهور تازه ایران، آقای حسن روحانی، قول داده حقوق مدنی را برای همه شهروندان ایرانی برپا دارد و بنابراین امیدواریم که اکنون خواهان رسیدگی فوری و رسمی به این پرونده شود و برای بازگرداندن حقوق جامعه بهاییان سنندج اقدام کند.» گفتنی ست فقط از سال ۱۳۸۳ تاکنون، ۴۲ مورد حمله به قبرستان‌های بهاییان در سراسر کشور گزارش شده است.

 دراویش نعمت اللهی گنابادی
دراویش "سلسله نعمت اللهی گنابادی" از جمله فرقه‌های عرفانی هستند که در سال‌های اخیر، به شدت توسط حکومت مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. جدای از بازداشت‌ها و زندان‌های مکرر، تخریب اماکن و محل تجمعات آن‌ها نیز همیشه در دستور کار نیروهای امنیتی بوده است. به عنوان مثال در آبان ۱۳۸۶، ماموران دولتی با هجوم به حسینیه متعلق به این فرقه در بجنورد، آن را تخریب کرده و اعضای حاضر در آن را دستگیر کردند. در آن حمله، ده‌ها نفر زخمی و نزدیک به ۱۸۰ نفر بازداشت شدند. دو سال قبل از آن و در سال ۱۳۸۴ نیز حسینیه مربوط به این دراویش در قم معروف به حسینیه شریعت، تخریب و اعضای حاضر در آن بازداشت شدند.
اما یکی از بزرگ‌ترین حملات نیروهای امنیتی به دراویش نعمت اللهی، مربوط می‌شود به بهمن ۱۳۸۷ و سالن اجتماعات آنان در تخت فولاد اصفهان. این سالن که سال‌ها محل تجمع درویشان بود در نزدیکی مقبره "درویش ناصرعلی"، از مشایخ و عرفای این سلسله عرفانی، در تخت فولاد اصفهان قرار داشت. به هرحال، حمله نیروهای امنیتی به صورتی بود که سالن و تمام اجزای آن چون کتابخانه به صورت زمین مسطح در آمد و بر اثر آن مقبره درویش ناصر علی نیز که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده بود، به کلی تخریب شد. "غلامرضا هرسینی"، وکیل پرونده دروایش نعمت اللهی در این باره میگوید: «جلسات ما معمولا، شب‌های دوشنبه و جمعه و صبح جمعه تشکیل می‌شد. فقرا در آنجا مجتمع می‌شدند، عبادت می‌کردند و تکالیف شرعی خود را انجام می‌دادند. بعد از آن جز سرایدار و نگهبان کسی در آنجا نبود. گویا حدود نیمه‌های شب که فقط پنج شش نفر سرایدار و نگهبان آنجا بوده‌اند، بدون اطلاع قبلی گروهی آمده‌اند و اموال را غارت کرده‌اند».
سیاسی
تخریب مقبره رضاشاه در اردیبهشت ۱۳۵۹ را می‌توان یکی از معروف‌ترین تخریب مقبر‌ها در پس از انقلاب اسلامی دانست. تخریب این بنای مستحکم و عظیم که در نزدیکی مقبره حضرت عبدالعظیم در شهرری واقع شده بود، چندین روز به طول کشید. طراح این تخریب، "صادق خلخالی" بود. وی که قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب و به قاطعیت و احکام سنگین و شدت عمل مشهور بود، این پیشنهاد را نزد آیت الله خمینی طرح کرده و با جلب موافقت وی، از سپاه کمک گرفته و با کمک نزدیک به ۲۰۰ نفر از افراد شروع به تخریب این بنا می‌کنند.
خود وی در خاطراتش چنین می‌گوید:«با صدور فرمان حرکت به سوی مقبره پهلوی، مردم بسیج شدند. آن‌ها در‌‌‌ همان دقایق اولیه خیلی تلاش کردند ولی در عمل مشاهده شد که مقبره به قدری محکم ساخته شده بود که هیچ بیل و کلنگی به آن کارگر نیست. البته، مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه کرده بودیم. از طرف سازمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلم‌برداری کنند. مردم ستم کشیده از دست این دودمان، به ویژه سالخوردگان حضرت عبدالعظیم، بی‌اندازه فعالیت می‌کردند، یکی سنگ‌ها را می‌شکست و دیگری پله‌ها را می‌کند و سومی به در و پنجره حمله می‌کرد و خلاصه هر کس کاری می‌کرد. سرانجام، کار به گریدر و بلدوزر و جرثقیل و وسایل قوی مکانیکی کشید.» البته بعد از یکی دو روز رییس جمهور وقت- ابوالحسن بنی صدر- با این عمل مخالفت کرده و سعی می‌کند از آن جلوگیری کند. حتی پیشنهاد می‌شود که این مقبره به موزه تبدیل شود که با مخالفت تخریب چیان مواجه شده و آنان با حمایت بیت آیت الله خمینی به کار خویش ادامه می‌دهند. در ‌‌نهایت و بعد از حدود ۲۰ روز آنان موفق می‌شوند کل بنا را تخریب کنند اما نتوانستند به استخوان‌های خود رضاشاه دست پیدا کنند. خود خلخالی در ادامه می‌گوید:«موضوعی که لازم است گفته شود، این است که هرچه قبر رضا خان را کندند، حتی استخوان‌های او هم به دست نیامد. بعداً معلوم شد که شاه به هنگام فرار، استخوان‌های پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است». البته خلخالی می‌گوید که در آنجا فقط به تخریب مقبره رضاشاه اکتفا نکردند. مقبره‌های کسانی چون ناصرالدین شاه،علیرضا پهلوی (برادر محمدرضاشاه)، فضل الله زاهدی و حسنعلی منصور (از نخست وزیران محمدرضاشاه) نیز از جمله مقبره‌هایی بودند که در آن حمله گسترده مورد تخریب واقع شدند.
"علی اصغر حقدار"، پژوهشگر اندیشه و تاریخ معاصر ایران، تخریب مقبره رضاشاه را امری نالازم می‌داند که ماندگاری آن ضرورتا ضرری به انقلاب اسلامی وارد نمی‌کرد. وی بر این اعتقاد است که :«تخریب مقبره رضا شاه که نمادی از معماری مدرن و در پاسداشت بنیانگذار ایران نوین ایجاد شده بود، مثل خیلی از اقدامات انقلابیون، امری نالازم بود؛ هیچ گریزناپذیری در آن وجود نداشت و ماندگاری آن ضرری به انقلاب اسلامی نمی‌زد. تخریب آن بنای تاریخی، نشانی از کینه و عدواتی بود که انقلابیون را علیه شاهان پهلوی آکنده بود؛ عداوتی از سر عقده گشایی در برابر مدرن سازی ایران و برنامه‌های اقتصادی و فرهنگی رضا شاه و پسرش در طول پنجاه سال پیش از جمهوری اسلامی. در آن تخریب نالازم باید به محیط جغرافیایی آرامگاه رضا شاه هم توجه نمود. طرفه آنکه هم جواری آن با یکی از زیارتگاه‌های سنتی و جذابیت آن در برابر این زیارتگاه، انقلابیون را که از آموزه‌های شیعی متاثر بودند، دست در کار تخریب آرامگاه و ماندگاری زیارت‌گاه کشاند». وی پیرامون تبدیل این مقبره به موزه که توسط نیروهای میانه رو در آن زمان مطرح شد، چنین می‌گوید:«به نظر می‌آید پیشنهاد تبدیل آرامگاه رضا شاه به موزه، راه میانه‌ای بود برای گذر از جایگاه تاریخی آن و تخریب بی‌خردانه‌اش که گوش شنوایی در هیجان‌های انقلابیگری پیدا نکرد و آن بنا را به ویرانه‌ای تبدیل کرد».
این پژوهشگر تاریخ معاصر، تخریب این مقبره را تنها در یک تخریب ساده خلاصه نمی‌کند.وی به محدودیت روحانیون توسط رضاشاه و برنامه‌های اصلاحی وی اشاره و این تخریب را نوعی انتقام گیری می‌نامد.تحلیلی که با توجه به ضدیت آیت الله خمینی با رضاشاه که از او با تعابیری چون "قلدر" یاد می‌کرد، و حمایت او از تخریب این بنا، موثق به نظر می‌رسد..حقدار اضافه می کند:«به درستی تخریب آرامگاه رضاشاه، انتقام سنت گرایان و متصدیان رژیم فرهنگی-سیاسی بنیادگرایان از بنیان گذار ایران نوین بود؛ مدرنیزاسیونی که با ایجاد و تقویت نهادهای مدنی و آموزشی، پایگان سنتی مذهب را از حوزه‌های اجتماعی-سیاسی و اخلاقی به حریم شخصی راند. بی‌تردید اقدامات رضاشاه در ایجاد دانشگاه و دیگر مراکز آموزشی نوین، که به مواجه با تعلیمات سنتی می‌رفت از یک سو و تاسیس دادگستری مدرن که دکةالقضای سنتی را از بین برد، از سوی دیگر و اقدام جسورانه حق انتخاب پوشش و آزادی اجتماعی بانوان- که به غلط کشف حجاب نامیده شده- به همراه نهادهایی نظیر اداره ثبت احوال، بهداشت همگانی،سربازی اجباری و غیره که در راستای مدرن سازی جامعه و فرهنگ ایران در دوران رضا شاه انجام گرفت و عرصه‌های مدنی و اخلاقی را برای سنتیان بنیادگرا از بین برد، آنان را در تخریب انتقام جویانه و برآمده از عقده گشایی نسبت به رضا شاه جدی‌تر از هر اقدام انقلابی می‌گرداند».
قبرستان خاوران
قبرستان خاوران، گورستانیست در جنوب شرقی تهران که در ابتدا محل دفن ارامنه و هندو‌ها بود. بعد از انقلاب و اعدام‌های سال‌های دهه ۶۰، حکومت تصمیم گرفت بسیاری از این اعدام شدگان را در این قبرستان دفن نماید.این افراد در ابتدا شامل بهاییان و اعضای مجاهدین خلق می‌شدند. به تدریج و خصوصا در سال ۱۳۶۷ و پس از قتل عام گسترده زندانیان که نزدیک به ۴هزار نفر یا بیشتر از آن تخمین زده می‌شود، به تدریج کشف شد که در این قبرستان، گورهای دسته جمعی نیز وجود دارد. نگاه حکومت به این قبرستان بسیار منفی بوده و همیشه سعی در ایجاد تبلیغات منفی پیرامون وی یا پنهان کردن آن دارد. تخریب این گورستان به دفعات متعدد و در ابعاد بزرگ و کوچک صورت می‌گرفته است، تا جایی که آیت الله منتظری نیز به این مساله اعتراض کرده و از لزوم احترام به مردگان سخن گفت و ضمن مقایسه رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، اشاره کرد که در آن رژیم چنین برخوردهایی صورت نگرفته و با مرد‌ها دیگر کاری نداشتند.
"ایرج مصداقی"، پژوهشگر تاریخ معاصر که به طور تخصصی دراین باره تحقیق می‌کند، درباره این موضوع بیشتر توضیح می‌دهد:«در تابستان ۶۰ گورستان خاوران که رژیم "لعنت‌آباد"اش می‌نامید به محلی برای دفن بخشی از اعدام‌شدگان چپ و مجاهدینی که در تظاهرات‌های شهریور و مهر ۶۰،در درگیری‌های‌ مسلحانه خیابانی و یا حمله به خانه‌های تیمی و پایگاه‌های مجاهدین کشته شده بودند، اختصاص یافت. بعد از راه‌اندازی این گورستان، باقیمانده اجساد تقی شهرام که در مرداد ۵۹، محسن فاضل، سعید سلطانپور، علیرضا رحمانی شستانی، شهلا بالاخانپور (طلعت رهنما)، که همراه با منوچهر اویسی، بهنوش آذریان، طاهره ﺁقاخانی مقدم، محمدعلی عالم‌زاده‌حرجندی و غیره، در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ اعدام و در بهشت زهرا به خاک سپرده شده بودند نیز پس از نقش قبر به خاوران انتقال یافت اما مقامات نظام از مشخص کردن محل دفن آنان تا کنون خودداری کرده‌اند. صادق اخوت، رضا حسین علیخانی، روح‌الله باقروند، مسعود چمن‌آرا، داریوش رضازاده، فرهاد سلیمی، مجتبی زرگری، عباسعلی زمانی کسبی، جمپور طهماسبی، لطف‌الله طاهری، عبدالحسین احسانی، مجید نگهداری، لطف‌الله یاوری، اعضا و هواداران سازمان پیکار، اولین گروهی از اعدام‌شدگان بودند که در ۳۱ تیرماه ۱۳۶۰ در خاوران دفن شدند.
تا به امروز مشخص نشده است که بر اساس چه معیاری تنها بخشی از زندانیان چپ در این گورستان و مابقی در قطعه‌های مختلف بهشت زهرا به خاک سپرده شده‌اند. بیشتر کسانی که پیش از کشتار ۶۷ در خاوران به خاک سپرده شدند، مربوط به سال‌های ۶۰ و ۶۲ است. در سال‌های ۶۳ تا ۶۶ با توجه به فروکش کردن موج اعدام‌ها، تعداد کمی در خاوران به خاک سپرده شدند. مریم حاجی علی محمدی ۳۰ فروردین، مسعود انصاری ۱۳ اردیبهشت و پروین گلی آبکناری پس از خودکشی در اوین در ۱۵ آذر ۶۶ جز آخرین افرادی بودند که در سال ۶۶ در خاوران به خاک سپرده شدند.
خرداد ۶۷، خاوران، پذیرای پیکر انوشیروان لطفی، لهراسب صلواتی و تیرماه ۶۷ مدفن فرامرز صوفی، کیومرث زر‌شناس، سعید آذرنگ، رحیم هاتفی و غیره شد. بنا به ادعای مقامات امنیتی زندانیان چپ قتل‌عام شده در سال ۶۷ در خاوران به خاک سپرده شده‌اند. باورعمومی این است که آن‌ها بطور دسته‌جمعی در قطعه‌ای به وسعت ۶۰ متر در ۳۰ متر و در کانالی‌های متعدد به خاک سپرده شده‌اند. هیچ سنگ قبری در آن‌ قسمت موجود نیست. تنها انوشیروان لطفی و امیر میرعرب بایگی که اولی در خرداد و دومی در شهریور ۶۷ اعدام شدند، دارای سنگ قبر کوچکی هستند».
"مصداقی" گورستان خاوران را، قبرستانی متفاوت از سایر قبرستان‌ها دانسته که اکثر متوفیان موجود در آن سنگ قبر نداشته یا از نام و نشان مختصری بهره می‌برند، او در این رابطه می گوید:«در خاوران مقبره‌ای نیست و سنگ قبر رسمی به شکلی که در دیگر گورستان‌ها مرسوم است وجود ندارد. به غیر از تعداد معدودی سنگ قبر که بعضی از خانواده‌ها به شکل نمادین و فرضی، یا بر اساس اطلاعی که مقامات مسئول داده‌اند، نصب کرده‌اند و چند بوته گل و درختچه چیزی دیده نمی‌شود. سنگ‌ها غالباً در اثر یورش عوامل رژیم و درختچه‌ها و بوته‌ها در اثر مشکل آبیاری و عدم رسیدگی خشک می‌شوند. برای مثال باقر یزدانی، لادن بیانی، مجید کیانی، سیامک مختاری، مرتضی کریمی، محمود اسرافیلی، حسین اخوت مقدم، زهرا آذر ماسوله، مسعود رقابی، اردشیر نصیری آزاد، محمد نبی جدیدی، حمید اخضری، رضی‌الدین تابان، بهنام رضایی‌جهرمی، مجتبی احمدزاده هروی، لادن عادلی، غلام‌حسن سلیم، طاووس اردبیلی، قدرت فاضلی، پرویز می‌رب‌ها، خاطره جلالی، عبدالمجید فیاض دولتشاهی، محمد باقر عباسی، سعید نعیمی، منصور جابری، مسعود ایازی، بهمن گازرانی، شریفه موسوی، مسعود سلطان دوست، مریم حاجی علی محمدی، فریدون سرداری کرمانی، از جمله معدود کسانی هستند که در این گورستان مزارشان دارای سنگی نصفه نیمه است.»
وی به تخریب مداوم این گورستان توسط حکومت نیز اشاره کرده است و انگیزه آن را علاوه بر دلایل امنیتی،دلایل ایدئولوژیک نیز می‌داند، گرچه شدت این تخریب را در سالیان اخیر کمتر ارزیابی و اضافه می‌کند:«انگیزه تخریب سنگ‌ قبرهای بی‌شکل و شمایل خاوران همان‌ انگیزه‌ای است که عوامل رژیم را وا می‌دارد تا در دیگر گورستان‌های کشور نیز به تخریب سنگ‌های قبر کشته‌شدگان بپردازند.این امر در سال‌های اخیر کمتر دیده شده است. تخریب این مقبره‌ها بدون همراهی حکومت یا بخشی از آن نبوده است. خیلی اوقات به ویژه در سال‌های ابتدایی دهه ۶۰ خود عوامل وابسته به سپاه و کمیته و ودادستانی این کار را انجام می‌دادند. در سال‌های اخیر پس از استقبال عمومی از خاوران، بار‌ها خانواده‌های قتل‌عام شدگان از زبان مسئولان جمهوری اسلامی شنیده‌اند که این قربانیان در خاوران دفن نشده‌اند.در سال ۸۷ عده‌ای از اعضای خانواده‌های قتل‌عام شدگان ۶۷ از خاکبرداری گسترده با بولدوزر و کاشت درخت در محوطه گورستان توسط مأموران شهرداری خبر دادند. اعتراض‌ خانواده‌های قتل‌عام شدگان و حمایت مجامع حقوق بشری بین‌المللی از خواست‌ آن‌ها باعث عقب‌نشینی موقت مأموران دولتی شد تا در فرصتی دیگر سیاست ضدانسانی خود را که هدفی جز نابود کردن خاطرهٔ قتل‌عام شدگان ۶۷ ندارد، عملی کنند».
بنا به گفته ایرج مصداقی، گورستان‌هایی شبیه خاوران در بعضی از نقاط ایران چون مشهد یا شهرهای شمالی نیز وجود دارند. اگرچه به گفته وی بعضی اوقات خانواده‌ها مجبور می‌شدند تا جسد فرزندان اعدام شده خود را در حیاط یا باغچه خانه دفن کنند.
هنری
مقبره برخی چهره‌های ادبی-هنری تاریخ معاصر نیز از هجوم تخریب چیان در امان نبوده است، چنان که برخی عکس‌ها و گزارش‌ها نشان می‌دهد که قبر "فریدون فروغی"، حداقل دوبار مورد تخریب قرار گرفته است یا بی‌توجهی مفرطی که به گورستان ظهیرالدوله می‌شود که در آن چهره‌هایی چون "فروغ فرخزاد" خفته‌اند. در میان چهره‌های مورد حمله البته، برجسته‌ترین آنان "احمد شاملو" - شاعر بزرگ معاصر- است که قبر او چندبار مورد حمله قرار گرفت، تا جایی که کانون نویسندگان ایران در بیانیه‌ای که بعد از آخرین تخریب قبر او صادر کرد، از خانواده و نزدیکان وی خواست دیگر بر سر قبر شاملو، سنگ قبر نگذارند تا :«آرامگاه وی نیز چون شعر انسان گرای احمد شاملو نقش خود در افشا آلودگی‌ها را ایفا نماید.» خانواده احمد شاملو بعد از آخرین تخریب تصمیم گرفتند دیگر سنگ قبر جدید بر سر گور احمد شاملو نگذارد. در یکی از دفعاتی که قبر احمد شاملو مورد حمله قرار گرفت، سیاوش شاملو فرزند وی گفت که عده‌ای سنگ قبر را از جا کنده و بعد با پتک آن را خرد کرده‌اند.

"سیدعلی صالحی"، از شاعران برجسته کنونی درباره تخریب سنگ قبر شاملو می‌گوید که تاکنون قبر شاملو چهار بار مورد حمله قرار گرفته است و چه فایده که دگربار سنگ قبر جدیدی گذاشته شود و اضافه می‌کند:«وقتی ما رویای خودمان را برمی‌آوریم و بلندقامت می‌گذاریم و بعد به وقت غروب جغد‌ها و خفاش‌ها می‌آیند و دوباره ویرانش می‌کنند، یکبار، دوبار، سه‌بار و چهاربار، سرانجام به این نتیجه می‌رسیم که نشان شاعران بزرگ، نشان آزادیخواهان و نشان عدالت‌طلبان همواره یک بی‌نشانی تاریخی بوده که روح و روان و جان و پدیده وجودیشان را بسوی اسطوره‌گی سوق می‌دهد.‌‌ همان به که بی‌نشانی نشان همه آزادیخواهان باشد و چه سود که ما دوباره سنگی بگذاریم یا خانواده یا دوستان شاملو؛ مجددا اینکار را خواهند کرد. بگذارید این شاعر بزرگ همچنان بی‌سنگ باقی بماند تا سنگ‌های آسمانی بر سر خفاش‌ها فرود بیاید».